فصل زرد کافری | ||
خسته ام دیگر از این فریادها خسته از بی مهری و بیدادها خسته از دلبستگی و یادها خسته از شیرین و از فرهادها
خسته از این همه دیوانگی خسته از نادانی فرزانگی خسته از دشمنان خانگی خسته ام از این همه بیگانگی
خسته ام از گردش چرخ فلک خسته از تنهایی و شب های تک خسته از ایمانم و تردید و شک خسته از دیو و دد و دوز و کلک
خسته ام دیگر از این آوارها خسته از سنگینی دیوارها خسته از ظلم و بد و آزارها خسته از بی یاری بیمارها
خسته ام از تابش مهر و قمر خسته از نامردی های بشر خسته از بی فطرتان بی هنر خسته ام از خستگی ها بیشتر
[ جمعه 90/7/1 ] [ 3:1 صبح ] [ کافر ]
بنام خالق کافر سلام من کافرترین کسی نیستم که دیده ای عجیب ترین هم نیستم من در حال بی حالی در خنثی به سر می برم نه نترس که ایمان دارم به نمی دانم های خود زندگی با ترس نیست پس مشکل اولش حل شد من نمی ترسم من وحشت دارم ولی از چیزی که نمی دانم هایم را از دانسته ها بیشتر می کند از چیزی که همه آنرا پرستش می کنند و بنامش مرا کافر خواندند و اینچنین برگ اول دفتر کافر در اینجا سیاه شد [ شنبه 90/6/26 ] [ 6:11 عصر ] [ کافر ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |